چرا یک دنیای بهتر؟
کوروش سمیعی

مقدمه: از این شماره نشریه قصد دارم با مطرح کردن برنامه حزبیمان "یک دنیای بهتر" به افق های روشن آینده و کاربرد برنامه حزب اتحاد کمونیسم کارگری ایران اشاره کنم. تا به مقايسه مربوط است٬ بايد برنامه يک دنياى بهتر را با مدرن ترين برنامه هاى احزاب بورژوائى در غرب مقايسه کرد تا نتيجه گرفت که کمونيسم کارگرى پيشرفته ترين برنامه سياسى دوران حاضر را دارد. اشاراتى به قانون اساسى و ماخذهاى اسلامى صرفا به اين دليل است که نشان دهم با مذهب و حکومت مذهبى انسان برده هميشگى است. این مطالب علیرغم اشاره به ماخذها تلاشیست فردی که امید دارم با تذکر و همفکری دوستان دریچه ای تازه در پیش برد اهداف مشترک برای پیروزی و ساختن دنیایی بهتر باشد .

برقراری یک ساختار سیاسی مبتنی بر دخالت مستقیم و مستمر مردم در امر حاکمیت

تمامی جریان ها و تفکرات سیاسی٬ مردم را در برنامه خود در تعریف های متفاوت به عنوان سازنده جامعه جلوه میدهند. اما نفس تئوری های مطرح شده وقتی پایه و اساسش رو به گرایشات بورژوایی حال با مدل های به تعریفی مدرن و سنتی میرود٬ عملا این مردم هستند که با به چالش کشیده شدن جان و رفاه و آزادیشان نادیده گرفته میشوند و از صحنه اصلی جامعه کنار زده میشوند. سياستهاى سرمایه داری با اشکال گوناگون موجب سلب دخالت مردم در زندگى حال و آینده شان ميشود. مثلا طبقه بندی جامعه بر اساس مذهب و قومیت و جنسیت و ... از تبعات اين سياستها به شمار میرود و گاها تنها نام و عنوان مردم است که برای خالی نماندن عریضه و صحنه در میان باقی میماند. مردمی که در یک جامعه طبقاتی هر روز درگیر فقر و روزمره گی بازار کار و بیعدالتی های اجتماعی- سیاسی اند و با ترفندهای کثیف سرمایه داری دچار سراب تامين رفاه معیشتی اند٬ تا یادشان برود که دنیایی که در آن زندگی میکنند برای آنهاست و این آنها هستند که سازنده اصلی جهان پیرامون خویشند!

در این میان و با این شرایط این تنها انسانها هستند که سهمی در شرایط سیاسی مستقر در جامعه خویش ندارند و پیوسته با اعمال زور و جنایت طبقات حاکم تبدیل به کارگرانی میشوند که با فروش نیروی کار خود به سرمایه داران اسباب "زنده مانی" خویش را فراهم میکنند بی آنکه حق نظر دادن و تصمیم گیری برای فردای خویش را داشته باشند. برده هایی مدرن که در قالبهای کوچک و ناچیز با ارفاق لیبرالیستی تنها قرارست زنده بمانند بی آنکه برای این زندگی از حداقلی از حق و حقوق خود را دریافت کنند .

این پیش در آمدی بود برای پرداختن به اصلی که نادیده گرفتنش باعث در حال فروپاشی قرار گرفتن اغلب دولت های دیکتاتور بورژوا و در مدل های ارتجاعی تر جنایتکار میشود که سیستم جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیست و شرایط امروز سیاسی این نظام از ریشه فاسد و ضد جامعه٬ نیز حاصل همین نادیده گرفتن حق و حقوق طبقه کارگر و اکثريت مردم است. حکومتی که دائما با شعار حمایت مردم و نمايش "انتخابات" و "حق انتخاب" مردم در آینده و با تبلیغات گسترده اش پرده هایی را رو میکند که سایه تقلب و جنایات خود را در پشت آن پنهان سازد. اما تاریخ و آگاهى یک جامعه به دروغ و عوامفريبى آنچنان وفادار نیست و نهایتاً با رو شدن تمام این دروغ پردازیهای به جنایت ختم شده کار یک رژیم فاسد رو به یکسره شدن میرود !

حکومت اسلامى یک حکومت تئوکراتیک (مبتنى به مذهب) است. نظامی که تمام اصل و بنای ماهیت خود را بر تقدس گرایی و مذهب و سرمایه داری قرار داده تا بر اساس ترسی که  برای مردم از پدیده ای مثل مذهب به گونه های مختلف ایجاد می کند بتواند تمام جنایات و ستم و استثمار خود را لاپوشانی کرده و با رویکرد به یک پوپولیسم تمام عیار خط بطلان روی تمام آنچه بر خلاف ماهیت خود هست بزند. به گونه ای که در قانون اساسی خود عملا مطرح میکند:  نظام کشور ایران نظامی ست بر پایه ایمان به خدا٬  اختصاص حاکمیت به او٬  لزوم تسلیم در برابر او٬  ایمان به وحی الهی و نقشه بنیادین آن در بیان قوانین٬  ایمان به امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن ! 1

با توجه به تعریفی که قانون اساسی جمهوری اسلامی از این نظام بورژوا - اسلامی میدهد٬ تمام خروجی های این حکومت که قرار است با دخالت و تصمیم مردم جهت بگیرد٬ عملا با پیش پا کشیدن مذهب و تقدس گرایی تبدیل به حشو میشود! وقتی حاکمیت به جای دیگری حواله میشود که همه نیز باید با ایمان به او در برابرش تسلیم شوند٬ و باید حتى به جادو جمبل های پیش بینی نشده ای هم به اسم وحی الهی اعتقاد زوری داشته باشند٬ کدام دخالت و کدام استمرار حضور ! ؟

این سيستم و قانون مذهبی برای پیشبرد ابعاد گسترده جنایت و ظلم و ستم به مردم آنگونه پیش می رود که با اتکا به روش های ارتجاعی٬ مخالفین را با سرکوب و زندان و اعدام رو به رو میکند. اما فانوس اعتراض خاموشی ندارد! هر اپیزود از تاریخ حیات جمهوری اسلامی و هر روز از تداومش برگی از توحش و جنایت را به مردم و جهان اثبات کرد! بيشمار زندانيان سیاسی٬ کشتن مخالفین٬ اعمال سرکوب مستمر٬ تفتیش عقاید٬ تبعیض٬ آپارتاید جنسی٬ زیر پا گذاشتن حقوق زن٬ فقر و آشفتگی بازار کار٬ و عنوان و برچسب زدن به اعتراضات مردمی و کارگری با خوانش "اغتشاش گر" و "عوامل بیگانه" و غيره٬ همه و همه دستاوردهای این نظام رو به انقراض اسلام سیاسی است که در آن با این فاکتورهای لحاظ شده نقش مردم محلی از اعراب ندارد .

صندوق های رای ناپدید و کاندیداهای از صافی رد شده نیز گواه همین مساله هستند. اما اگر این خیمه شب بازی انتخاباتی پیش آمده را کنار بگذاریم و ریشه ای تر به مساله نگاه کنیم٬ می بینیم که رئیس جمهور و دولت این سیستم عملا در اختیار حکومت هستند تا اینکه تابع خواسته های جامعه باشند و این بدان معناست که نفس اسم هایی که به عنوان رئیس جمهور در جمهوری اسلامی یا هر مقام و منصب ديگر که ظاهرا با "رای گیری انتخاب میشود"٬ ملاک همان ورق پاره قانون اساسی هم نیست. یعنی برای قانون و حوزه اختیاری که به رییس جمهورش محول می کند٬ شخص مهم نیست. چون به صراحت در آن اشاره میکند که: رییس جمهور باید از میان رجال  "مذهبی" سیاسی معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی آن باشد! 2 و در جای دیگر نیز میگوید: کلیه قوانین مدنی٬ جزایی٬ مالی٬ اقتصادی٬ فرهنگی٬ نظامی٬ سیاسی و غیره اینها نیز باید بر اساس موازین اسلامی باشد!  3

خوب با این موازین اسلامی و با این اعتقاد و موظف بودن به مذهب رسمی کشور و ولایت فقیه و ایمان به نظام جمهوری اسلامی پرسش اینجاست که چه فرقی میکند احمدی نژاد رییس جمهورش باشد یا برادر شغال؟ کسی که به این اصول پایبند است یعنی خودآگاه است که عملا در جریان پست مسئولیت خویش نقش کسی را بازی میکند که هست که باشد و بس. در این میان رای و دخالت در امور مردم با این موازین اسلامی و وحی و نزول مقدسه و این میزان ایمان به ولایت از نظر نگارنده به چیزی جز کشک تعبیر نمیشود. اساس اين حکومت و قانون اش بر مبنای چپاول و کشتار مردم به ارتجاعی ترین شکل ممکن طرح ریزی شدند و اساس و نبض اینکه مردم را در صحنه نشان بدهند و تلاش برای اثبات این مهم که "مردم با ما هستند" توجیهی به جز لاپوشانی پوپولیسم اسلامی ندارد .بالاخره ارتجاعى ترين حکومتها نيز به نوعى "مشروعيت" فرمال نياز دارند.

 

موازین اسلامی که در درخشان ترین قسمت های کتاب آسمانیش از پروردگاری در برابر ملت حرف میزد که باید از آن ترسید و هراس داشت 4 و جز کسانی که رو به هراس می آورند را هم به آتش حواله می کند تا وقتی که قصد هراس را به خود راه دهند و برگردانده شوند! 5   پس به خوبی میشود حدس زد که چرا مخالفان از نظر جلادین نظام به "خس و خاشاک" و "بزغاله" تشبیه میشوند. چون با هیچ متر و معیار انسانی نمیشود انسان را حواله به آتش کرد به جز منبع اینان که کتابیست از "آسمان" آمده و معرف اساس و بنیان حکومت اسلامی! پس  به خوبی قابل درک است که چرا تا این حد دین در مانیفست یک نظام دیکتاتوری نقش اصلی را بازی میکند و چرا تا به این حد تمام مسائل را به مذهب دولتی خویش واگذار میکند .

در این میان و این نکات در طول حیات جمهوری اسلامی نکاتی بوده که با این که قابل تشخیص و درک بوده اما جز ما کمونیست ها هیچ حزب اپوزیسیون جرات پرداختن به آن را نداشته و ندارد و انگاره خود احزاب دیگر نیز این روش را با کمی اصلاح و تخفیف شاید به عنوان راهکار حزبی خود در نظر گرفتند که در این مقوله میشود گفت پرچم کمونیسم کارگری چونان همیشه افراشته افراشته است. آنگونه که منصور حکمت راجع به مذهب و نقش مذهب در یک جامعه با صراحت هر چه تمام تر میگوید: دین یک صنعت است٬ صاحبی دارد ... به نفع عده ایست و باعث ثروت مادی و قدرت سیاسی طیف معینی در جامعه میشود و به یک حاکمیت سیاسی و طبقاتی در جامعه خدمت میکند.   6

با دقت به همین نقدی که منصور حکمت به مذهب و مذهب پروری در یک نظام سیاسی دارد به خوبی میتوان به این مهم دست یافت که از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی قرار بوده تنها یک قشر خاصی که آخوند و آخوند زاده و شبه آخوند لقب میگیرند به ثروت مادی و قدرت سیاسی برسند و باقی جامعه نیز  با روی آوردن به  دکان و بنگاه های مذهبی اینان اساس این عیش و عشرت کثیف سیاسی اسلامی را هموار سازند. اما آیا انسان در قرنی که در خود درخشان ترین افق های تکنولوژی و امکانات علمی را پذیراست و به عرصه نشانده باید با چنین شان دونی تعریف شود؟ آیا مردم امروز میتواند در برابر وجود پدیده ای به نام مذهب٬ که باعث چپاول حق حضور و اعلام نظر و دخالت در امور جامعه و حقوق اجتماعی و سیاسی اش شده٬ بدون مواجه با حبس و سرکوب و اعدام و جنایات دولت و گماشته هایش دخالت کند؟ آیا میتوان امروزه رو در روی اصحاب خرافه و وحی در شرایطی عاری از ترس و توحش توسط اینان نشست و اعتقاداتشان را به نقد کشید و در برابر خرافه پرستی و تقدس گراییشان پارامترهایی چون نیازهای انسان به آزادی و رفاه اجتماعی را قرار داد؟ اما اینکه امروز شاهد موج گسترده اعتراضات مردم در برابر همین نظم پوسیده جمهوری اسلامی قرار میگیریم تعجب نمی کنیم. زیرا مردم بیش از همه از ستمی که به آنها روا شده آگاهند و به خوبی فهمیده اند که آزادیشان بسته به سرنگونی این حکومت خرافه پرست مذهبیست! از تحمیل و ارعاب به تنگ آمدند. از اینکه به آنها دیکته شود که "دین رسمی با مذهب شیعه اثنی عشری" وجود دارد که على الابد غیر قابل تغییراست !

 چگونه است که همه چیز در طی زمان و با پیشرفت علم و تلاش بشر تغییر میکند اما مذهب شامل اين تغيير نميشود؟ آیا این منافع حاکمين امروز نيست که با اعمال دیکتاتوری و تحمیل عقاید پوسیده و قرون وسطایی در قرن بيست و يکم تلاش دارند قدرت خويش را به قیمت ريختن خون هزاران هزار انسان حفظ کنند؟ آیا این همان قانون اساسی و بندهایی نیست که قاتلانی چون موسوی تمام حیثیت حضور خود را مدیون عمل کردن به تمام بندها و مفادش میدانند؟ آیا این همان دینی نیست که خاتمی ها به هیچ وجه حاضر نیستند که مرگش را بپذیرند و سکولاریسم را در ایران پذیرا باشند؟

باری  که افق بحث و سر تیتر ما هرچقدر هم که قرار باشد یک حق مسلم اجتماعی و سیاسی جامعه را به چالش بکشد٬ نفس حضور جمهوری اسلامی٬ آن را به یک بحث آنتی اسلامی تبدیل میکند چرا که ریشه تمام این چپاول ها در همین هسته آفت زده نهان است .

با این حساب اگر به فکر ساختن فردایی بهتر از آنچه در دیروز و امروزمان اتفاق افتاد باشیم٬ باید تفکر سیاسی ای را برای فردای جامعه مان برگزینیم که حق انسان و شان انسان را در تمام اولویت ها و مانیفست چگونگی و چرایی خودش قرار دهد و هیچ مدینه فاضله ای را در برابر خواسته های مردم قرار ندهد که اگر دایره نقد دامنش را بگیرد عذاب الهی و ترس از عقوبت و دوزخ گرفتار مخالفش شود. فردایی که هر انسان به عنوان یک نظر و یک تصمیم برای زندگی و آینده به شمار میرود. فردائى که اساس جامعه بر برابری و آزادی فرد و جمع است. جامعه اى که مستمرا گذشته را به گذشته واميگذارد و برای دنیائی بهتر تلاشی همگون دارد. این افق همواره اساس هدف و اولویت هاى حزبی ما بوده است. واقعيت اينست که فقط جنبش کمونيسم با پشتوانه اتحاد کارگران از پس این مهم بر می آید. وقتی کارگران جهان با هم متحد شوند و زنجيرهاى سرمايه را دور بياندازند٬ صدای ماشین های کارخانه جات تولید نیز متحد و با یک هدف انسانى برای این اتحاد به صدا در می آید و هیچ نیروی سرمایه ای نمیتواند با رسوخ به این همبستگی سعی بر استثمار و روای ستم به آن کند. این هدف حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای ساختن یک دنیای بهتر است که شاکله و اساس فردای جامعه را خواهد ساخت .زنده باد آزادی و برابری٬ زنده باد حزب اتحاد کمونیسم کارگری!
Kourosh_samiei2@yahoo.com

ماخذ های اشاره شده در متن:
 
1 اشاره به اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
2 اشاره به اصل یکصدو چهار ده قانون اساسی جمهوری اسلامی
 3اشاره به اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
 4 اشاره به ترجمه سوره المومنون آیه پنجاه و دو
5 اشاره به ترجمه سوره السجده آیه نوزده
6 بخشی از گفته های منصور حکمت درمصاحبه با آذر ماجدی در رادیو انترناسیونال در تاریخ 15فوریه 2001